×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

نگاه خسته

× ل
×

آدرس وبلاگ من

alimor.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/shepson

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

غرور و خودخواهی

سلام به دوستان خوب خودم مخصوصا داش مسعود گل

ادامه این مقاله با داستان تعریف شده امروز دو تا داستان می نویسم نتیجه گیریش با خود دوستان

اگه بازم خشک و کلاسیکه دیگه به بزرگی خودتون ببخشید تحمل کنید زود تموم می شهShocked
 

دریکی از روزنامه ها نوشته شده بود مردی که در فصل زمستان  برای کوهپیمایی به کوهستان رفته بود بعلت بــارش زیاد برف ، در کولاک گرفتــار شد و مسیــر برگشت خود را گـم کرد  و برای بـودن در آن شرایـط سخت ســرما  امکانــات  مناسبی  مثل  لباس و خوراک همراه  نداشت ، می دانست که زمان زیادی ندارد  و هر چه  سریعتر باید  خود را به  پناهگاهی  برساند و گرنه  یخ  می زند  و میمیرد ، همینطور که دنبال راه چاره ای می گشت پایش در داخل برفها به کسی خورد که یخ زده بود برفها را کنار زد هنوز نفس می کشید،  نمی دانست چکـار کند! اگر درنگ کند خودش  خواهد مرد .آیا ان مرد را رها کند و به تلاش برای زنده ماندن ش ادامه دهد؟....

باید هرچه سریعتر تصمیم می گرفت ........... دستکش هایش را از دستش درآورد ،خم شد و مرد را کناری  کشاند و با بازدمش  دستان او را گرم  نمود و پاهایش را ماساژ داد مرد چشمانش را باز نمود  و جـانی  دوبـاره گرفـت بعد از چنـد لحظـه  دست  و پایش به حرکت  درآمد  و به اتفاق هم  به  کمک و جستجوی دیگری پرداختند  و در واقع  به خودشان  کمک  می کردند . کرختی  و یخ  زدگی  شان با ماساژ دادن دیگران برطرف می شد......

با  دقت  در داستان فوق به این  نتیجه می رسیـم  بعضـی مواقع پا گذاشتن روی خودخواهی و غرور ، زندگــی  دوبـاره به  ما هـدیـه  و پیشکـش میکنـد و باعـث  دوستی و مودت  با  دیگران  می شود با غلبـــــه برغرور و خودخواهی  دوستان  بیشتری  در کنار خود خواهیم  داشت  و در موقع  درد وناراحتی از حضورشان  بهره مند  خواهیم  شد ، گاهی اوقات خودخواهی و غرور باعث می شود که ما از نعمت مشورت و همفکری و کمک دیگران محروم باشیـــم وآنگاست که در کنج تنهایی و خلوت خود خواهیم پوسید.
 

از خودخواهی دست برداریم شاید موفقیت ما در کمک به دیگری نهفته باشد

 

داستان دوم

روزی عیسی بن مریم (ع) از صحـرایی می گذشت به  معبدی رسید که پیرمردی  روحانی در آنجا مشغـــــول عبادت  بود و در آنجا هم  زندگی می نمود با  او به سخن گفتن مشغول بود که جوانـــی که  به کارهای زشت و ناپسند  شهره بود از آنجا در حال گذر بود وقتی متوجه حضـــور حضرت عیسی (ع) و پیرمرد عابد شد  دست  و پایش را از شرم  گم  کرد و همان جا ایستاد و با خود گفت : خدایا من از کردار زشت  خویش شرمسارم ، اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنشم کند چه کنم ؟ خدایا عذر مرا بپذیر و آبرویم را مبر . مرد عابد تا جوان را دید سرش را به  آسمان بلند کرد و گفت : خدایا مرا در قیامت با این جوان  گناهکار محشور مکن . در این هنگام  خداوند به  پیامبرش وحی فرمود که به  این عابد بگو ما دعایت را مستجاب کردیم  و تو را با  این جوان محشور نمی کنیم ، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی ، اهل بهشت است و تو به دلیل غـــرور و خود بینـــی اهل دوزخ )کیمیای سعادت.غزالی

 

چهارشنبه 16 آذر 1390 - 10:11:09 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://alimor.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 16 آذر 1390   10:32:33 AM

داش مسعود من ارتباط بین برطرف کردن غرور کاذب با بیگ بنگ رو متوجه نشدم یکم بیشتر توضیح بده رفیق؟

یعنی کسی که به نظریه هایی مثل بیگ بنگ اعتقاد داره نباید غرور کاذب رو برطرف کنه؟

آخرین مطالب


سوئد


......


زندگی کنید


من و معلمم


بیائیم نخندیم


سادگی هایم بسویم بازگرد


به زن بیوه همسایه خود سر بزنید شاید فرجی شد


.شب آرامی بود


یکدلی به از یکرنگی


دنیایه یک دهه 60


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

82588 بازدید

19 بازدید امروز

95 بازدید دیروز

474 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements